متن آهنگ نقاب از امیر مولایی
متن آهنگ نقاب
بگو از کجای قصه دست تو ازم جدا شد
بگو چی شد خیلی آسون فاصله تقدیر ما شد
بگو این نقاب سرد و کی رو صورتت نشونده
نگو از اون همه احساس واسه تو هیچی نمونده
بگو این روزا که نیستم دیگه هیچ رنگی نداری
اونقده سیری. ازم که حس دلتنگی نداری
بگو این روزها که نیستم روزگار وِقف مُراده
اون که تو خوابشو دیدی و خدا دست تو داده
.
.
.
آره این رسم زمونه ست رفتنی یه روزی میره
تو برو شاید یه روزی یکی دستامو بگیره
آره این رسم زمونه ست من گلایه ای ندارم
من همون درخت پیرم حتی سایه ای ندارم
.
بگو این روزا که نیستم دیگه هیچ رنگی نداری
اونقده سیری ازم که حس دلتنگی نداری
بگو این روزها که نیستم روزگار وِقف مُراده
اون که تو خوابشو دیدی و خدا دست تو داده
.
.
.
بگو این روزا که نیستم دیگه هیچ رنگی نداری
اونقده سیری ازم که حس دلتنگی نداری
بگو این روزها که نیستم روزگار وِقف مُراده
اون که تو خوابشو دیدی و خدا دست تو داده