دلنوشته های عاشقانه سری جدید شماره 1
مگر ارتفاع چشمانت چقدر بود
كه وقتي از آنها افتادم
ديگر نتوانستم بلند شوم..!
كه وقتي از آنها افتادم
ديگر نتوانستم بلند شوم..!
بـا احـتـیـاط بـخـوانـیـد (!)
سـطـح شـعـر لـغـزنـده اسـت /.
بـس ڪہ شـاعـر سـطـر بـه سـطـر بـاریـد و نـوشـت /.
سـطـح شـعـر لـغـزنـده اسـت /.
بـس ڪہ شـاعـر سـطـر بـه سـطـر بـاریـد و نـوشـت /.
تـــــــو کـــجایــــــــی ســـــــــهراب؟
آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر؟...
زخم ها بر دل عاشــــــق کردند خون به چشمان شقایق کردند !
تو کجایی سهراب؟؟؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند,
همه جا سایه ی دیوار زدند !
وای سهراب دلــ ــم را کشتند
صبرکن ای ســـــهراب قایـــــقت جا دارد...؟؟؟؟؟
غم انگیز است......
شب از پهلویی به پهلویی دیگر شوی
شب از پهلویی به پهلویی دیگر شوی
ببینی تاریکی
از جای خود تکان نخورده است!!!
از جای خود تکان نخورده است!!!